در کتاب سالنمای کمیته نانوایان تهران که در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۲۶ شمسی در تهران چاپ شده، درباره تاریخچه و چگونگی پیدایش نانوایی و نان سنگک این گونه آمده است:
شاه عباس برای رفاه حال لشگریان خود که غالباً در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری میرسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند، درصدد چاره برآمد و حل این مشکل را از «شیخ بهایی» که از دانشمندان ایران بود خواست.
چون در سفر لشکریان مجبور به تهیه آرد از شهرهای مختلف بودند و آرد هر شهر با شهر دیگر از نظر نوع گندم آن تفاوت داشت باید طوری این نان پخته میشد که از هم وا نرود و قابل استفاده باشد.
پس آرد آن مخلوطی از انواع آردها بوده و همچنین باید با سبوس گندم نیز برای سهولت در هضم مخلوط میشد.
همین است که رنگ آن تیره بوده و به خاطر وجود انواع آرد قدرت چسبندگی آن کم است و باید حتما بصورتی که میبینید باید روی سنگ پهن شود تا نریزد.
شیخ بهایی
لذا شیخ بهایی نیز تنور سنگکی را ابداع نمود. این اختراع به قدری با دقت و هوشیاری طراحی و عملی شده که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه پخته می شود و نانی که از تنور سنگکی بدست میآید، محبوبترین نان ایرانی است. این است که شیخ بهایی از علما و دانشمندان قرن دهم هجری را باید مخترع نان سنگک و شکل تنور آن دانست.
«شیخ بهایی» عالم و دانشمند مشهور قرن ۱۰ و ۱۱ هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیأت و ریاضیات تجربهی زیادی داشت. به پاس خدمات این دانشمند بزرگ به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد. از او چیزی حدود ۹۵ کتاب و رساله باقی مانده است.
شخصیت علمی، ادبی و اخلاق و پارسایی او باعث شد تا از ۴۳ سالگی تا پایان عمرش (۷۵ سالگی) منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه عباس اول، بر عهده داشته باشد.
شیخ بهایی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و به خاطر وصیت خودش جنازهی او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهی علیابنموسیالرضا(ع) جنب موزهی آستان قدس دفن کردند.
او شعر هم میگفت. از مثنویات معروف او میتوان، «نان و پنیر»، «نان و حلوا»، «شیر و شکر» را نام برد.
نمونه شعری از شیخ بهایی:
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بینیازش، طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آن را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی، درِ بسته باز کردن